تو که می آیی انگار شعرهایم شروع به جوشیدن می کنند

 

دوباره غلط داشتم


املایم ضعیف است


با کلمات بی تو نمی توانم بازی کنم


کمی برایم املا می خری؟


تو که می آیی انگار شعرهایم شروع به جوشیدن می کنند


می شود شعله را کم کنی...


آرامتر قل بزنم زود تمام نشوم


می دانی  حرص می زنم


برای شب


بودنهایت را سپاس دارم


می توانی کمی با ابر مهربان باشی؟

 

برای دیدنت لحظه شماری می کنم


انگار افتاده ام در کوزه شعر

 

هی قوام می آیم...

هم می زنی...کلمات بهم وصل می شوند

 

تو کیستی چرا؟


تو کیستی چرا؟

( گفتم که همیشه باید چیزی جا بماند

تا همه بدانند من برای با بودن ها می سرایم

 

(کیستی)؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

 

م . ن



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : جمعه 2 مرداد 1394برچسب:دلنوشته های م , ن ، مترسک عاشق ، منوچهر افتخارزاده, | 18:13 | نویسنده : م . ن |